جمشید جعفرپور؛ سهیل ذوالفقاری
چکیده
چکیده
مقتضای ذات عقد نکاح، از جمله مباحثی است که به لحاظ اهمیّت نهاد خانواده نسبت به سایر عقود، از ظرافت بیشتری برخوردار است و به تبع دقّتی افزون میطلبد. در مسیر شناسایی جوهرهی این «عقد معیّن» نباید تنها بر همین جنبه تکیه کرد. چنانکه به وضوح از بیانات الهی در مورد حقوق و تکالیف زوجین روشن است، ازدواج در دیدگاه شارع مقدّس و با ...
بیشتر
چکیده
مقتضای ذات عقد نکاح، از جمله مباحثی است که به لحاظ اهمیّت نهاد خانواده نسبت به سایر عقود، از ظرافت بیشتری برخوردار است و به تبع دقّتی افزون میطلبد. در مسیر شناسایی جوهرهی این «عقد معیّن» نباید تنها بر همین جنبه تکیه کرد. چنانکه به وضوح از بیانات الهی در مورد حقوق و تکالیف زوجین روشن است، ازدواج در دیدگاه شارع مقدّس و با توجّه به آیات قرآن بهطور تکبعدی مورد نظر نبوده است. رابطهی زناشویی در کنار «آثار» نکاح است و نه مقدّم بر آن و «ذات» عقد. هر چند با نفوذ برخی اندیشهها که نکاح را بهطور مطلق تابع قواعد عمومی سایر عقود میدانند و بدین لحاظ مقتضای آن را با همان معیارها میسنجند؛ امّا باید دانست که ویژگی ازدواج مانع از چنین ناصواب اندیشیدن است.
علاوه بر آنکه در این مقاله به دلایل متعدد اثبات میشود که از همان ابتدا منظور از این عقد، بنیان نهادن یک نهاد اجتماعی است نه صرفاً برقراری چارچوبی برای بهرهوری جنسی. امروزه نیز با توجّه به تغییر دیدگاهها پیرامون انسان و کرامات ذاتی او، نمیتوان ازدواج را یک قالب ساده برای آسودگی تن دانست. بیان این نکات از اهمیّت روابط زناشویی به معنای خاص نمیکاهد؛ امّا آن را مرکز ثقل نیز قرار نداده و ارادهی طرفین مبنی بر حذف آن در قالب شرط را مشروعیّت میبخشد.